شهیـــد محــــمد مصـــــطفی پــور

بسیج مسجد کاظمبیک بابل
شهیـــد محــــمد مصـــــطفی پــور

آنچه ملاحضه می فرمائید در مورد شهید والا مقام محــــمد مصـــــطفی پــور از بسیجیان پایگاه علی بن ابیطالب ع مسجد کاظمبیک بابل است که به همت اعضای واحد دانش آموزی این پایگاه پژوهش و ارائه شده است . انشاءالله مورد قبول قرار گیرد.
نام پدر : احمد
تاریخ تولد : 1349/04/08
تاریخ شهادت : 1364/11/22
محل تولد : بابل
گلزار معتمدی بابل
نحوه شهادت :جراحات وارده به بدن
محل شهادت : عملیات والفجر 8 - فاو

بایگانی

زندگینامه محمّد مصطفی پور

 

 

 

محمّد مصطفی پور در سال 1349 در خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود. او دانش آموز سال سوّم راهنمایی بود، او با توجّه به اینکه 15 سال داشت ولی از نظر درجات روحی درحدّ بالایی بود؛ شهید محمّد از متانت، صبر و تواضع خاصّی برخوردار بود از یکی دو سال اخیر که خود را شناخت در نماز های جماعت و مراسم مذهبی و اجتماعی شرکت فعّالی داشت.

 

 

سر انجام درتاریخ  1364/11/22 عملیات والفجر 8 - فاو بر اثر تیر مستقیم دشمن و جراحات وارده به بدن به شهادت رسید.و در آرامگاه معتمدی بابل به خاک سپرده شد . روحش شاد راهش پر رهرو باد ...

قسمتی از دفترچه یاد داشت و خاطرات شهید : 

 

 

به نام خداوند بخشنده مهربان

 

 

به جبهه خواهم رفت؛

 

 

جبهه مرا فریاد کن

 

 

از همه دلبستگی آزاد کن

 

 

 

به جبهه خواهم رفت، به جبهه هغای غرب و جنوب و با گروه برادرانم حماسه های شهادت را تفسیر خواهم کرد من زنده ام برای رهایی، من زنده ام برای نبرد. به جبهه خواهم رفت تا لاله به کارم و باغ های سرخ شقایق را زیبا تر از همیشه بسازم، به جبهه سرخواهم زد، به شوش خواهم رفت تا با قطرات اشکم مقبره شهیدان گمنام را شستشو دهم و راز دلم را به آنان بگویم تا شاید از این طریق نوای درونیم را به آنها برسانم به بستان و قصر شیرین و اسلام آباد و سوسنگرد و اهواز خواهم رفت تا باد، بوی عطر شهیدان گمنام را به مشامم برساند، ئتا روحی تازه در کالبد مرده ام دمیده شوم. به کارون خواهم رفت تا گلگونی آبش را از خون برادران شهیدم نظاره گر تا بر پل کارون ایستاده و در آنجا نظاره کند و ویرانه های شهر را به اندیمشک و شوش و دزفول خواهم رفت تا نظاره گر باشم مظلومیّت ها را، جدایی ها را، و هجران ها را و بچّه های بی پدر و مادران داغ دار را و خواهران هجران کشیده و برادران محزون راو رزمندگان عزیزم، با برادران غیوّر و دلیرم، با پدران خوب و مهربانم پیمانی دوباره ببندم و تا آخرین نفس از پای نخواهم نشست. به مریوان خواهم رفت تا جویا شوم نحوه بریدن سر برادران پاسدار را، به کربلا خواهم رفت تا حرم پاک آن عزیز مصطفی را از نزدیک زیارت کنم و به عزیز علی و فاطمه بگویم که ای حسین، چندین سال است که در حسرت زیارت کربلای تو میسوزم و ...

 

 

۹۴/۰۴/۲۷ موافقین ۰ مخالفین ۰
میثم میثم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی